چطور شد تصمیم گرفتید زندگی در روستا را تجربه کنید ؟
ایده زندگی در روستا، درحین بازی در یكی از فیلمها به ذهنم رسید درحقیقت همیشه عاشق زندگی در روستا بودم و به دنبال آرامش به اینجا آمدم تا از تهران دور باشم.
فعالیت در حوزه کشاورزی و باغداری را از چه زمانی شروع کردید؟
در اصل پسرم در این زمینه فعالیت میکند و شخصا در کنار او به گلها و گیاهان رسیدگی میکنم؛ علاقه و توجه من به گیاهان باعث شده حتی با نگاه کردن به گیاه متوجه وجود مشکلاتی نظیر کمبود کود، سم و مشکلات دیگر بشوم.
این فعالیت جنبه درآمدزایی دارد یا بیشتر برای مصارف شخصی خودتان است؟
ما بیشتر برای مصارف شخصی خودمان کشت میکنیم؛ در حال حاضر که هوا به سمت گرم تر شدن میرود، احتیاج ما به محصولاتی نظیر سیفیجات بیشتر میشود. برای اطمینان از سلامت محصولی که استفاده میکنیم ترجیح میدهیم در باغ خودمان کشت کنیم؛ چرا که قطعا محصولی که ما میکاریم، ارگانیک بوده و فاقد سموم شیمیایی و آلودگیهای دیگر است. در اصل این کار به نوعی اجبار است؛ در اینجا میگویند" وقتی خانوادهای شالیزار نداشته باشد، انگار هیچ چیز ندارد". روستا نشینان، برای تأمین برنج خانواده، باید شالیزار داشته باشند. ما از نظر درآمدزایی،تنها محصول برنج را به فروش میرسانیم و سیفیجات و میوه را به منظور مصرف شخصی کاشته و به همسایهها و اطرافیان میدهیم. در اصل با فروش میوه و سیفی مخالفم و در شرایط فعلی فکر میکنم بهترین کار این است که هوای همدیگر را داشته باشیم.
کاشت برنج دشوار نیست؟
در این زمینه با شخص دیگری همکاری داریم نیمی از خرج با ما و نیمی دیگر را او تقبل کرده و زمان برداشت، محصول را تقسیم میکنیم؛ سعی کردهایم در کشت برنج سم و کود زیادی استفاده نکنیم. وظیفه نشا کردن و کارهای دیگر بر عهده ما نیست چرا که حقیقتا کار سختی است.
در رابطه با ارگانیک بودن محصولات کشاورزی، صحبتهای زیادی میشود شما هم در این زمینه فعالیت دارید، محصول ارگانیک چه ویژگیهایی دارد؟
پرورش محصولات ارگانیک کار چندان سادهای نیست؛ محصول ارگانیک به زیبایی محصولات موجود در بازار که ظاهر شکیل و زیبایی به واسطه استفاده از کود و سم دارند، نیست. به قول پسرم هرجا که محصول بدترکیبی میبینید حتما ارگانیک است؛ کاشت محصول مشکل است و مبارزه با آفات، کار سختی است، ولی با تمام مشکلات تولید میکنیم و از این بابت خوشحال هستم. در حال حاضر تولیدات زیادی نداریم و من مجبور هستم مایحتاج را از بیرون تهیه کنم، این موضوع باعث شده در شست و شو و خرید محصولات دچار وسواس شوم و با خیالی آسوده مصرف نکنم.
کتابهای زیادی در زمینه کشاورزی خواندهام و در طی این سالها به طور تجربی اطلاعاتی به دست آوردهام اما این دانش در حدی نیست که بتوانم آموزشی برای دیگران داشته باشم؛ اما هر زمان دوستانی از نزدیک به اینجا آمده و علاقمند به کشاورزی بودهاند، سعی کردهام اطلاعاتم را به آنها منتقل کنم. اطلاعاتی در رابطه با هرس کردن گیاهان، پیوند زدن و کاشت گیاه در اندازههای مناسب دارم؛ اغلب در حال یادگیری هستم تا اطلاعاتم را کامل کنم.
از شرایط سخت اقتصادی گفتید این گرانیها چه تأثیری در زندگی شخصی شما داشته است؟
متأسفانه این قضیه از توان مردم خارج شده است، هفته گذشته بعد از مدتها برای خرید به سوپرمارکت رفتم؛ متوجه شدم قدرت خریدم به حدی نیست که بتوانم راحت خرید کنم؛ مقداری که همیشه خرید میکردم و حدودا 500 هزار تومان میشد، این دفعه 1800 هزار تومان شده بود! این تورم بی سابقه است و حتی برای کسانیکه جزء طبقه متوسط هستند، وضعیت دشوار شده است. من نمیدانم چه بر سر ما خواهد آمد؛ گرانیها تنها در رابطه با کالای خاصی نیست و همه چیز گران شده است! امثال من، طبقه غیر مرفه ، قدرت خرید نداریم و نمیتوانیم از پس هزینهها برآییم.
شما از نزدیک با روستا نشینی در ارتباط هستید، کشاورزان با چه مشکلاتی در روستا مواجهاند؟
گرانی مواد اولیه برای کشت از مهمترین مسائلی است که کشاورزان با آن روبرو هستند، شخصا سال گذشته به دلیل بالا بودن هزینههای تولید از کشت برنج منصرف شدم، امسال تصمیم به کشت گرفتم اما تنها برای پرداخت قبض آب 1800 هزار تومان هزینه کردم؛ آن هم آبی که لوله کشی نیست. از این بابت به کشاورزان فشار زیادی میآید، اینجا آب درستی نداریم و برای اینکه بتوانیم از آب استفاده کنیم باید از نیروی برق کمک بگیریم در نتیجه پول برق هم زیاد میشود. مصرف آب برای شالیزار به دلیل استفاده از برق بسیار بالاست و تمام کشاورزان با این مشکلات مواجه هستند، زمانیکه محصول را برداشت میکنند ابتدا باید بدهی خود را بپردازند و در نهایت ماندهای برای آنها نمیماند. این مشکل ترین قسمت زندگی در روستا است و فشاری است که بر کشاورز وارد میشود. اینها سختیهایی است که کشاورزان در اینجا با آن مواجه هستند و شخصا آنها را لمس میکنم؛ به همین دلیل در همین اطراف ما خیلی از روستائیان خانهها را فروختهاند و به حاشیه شهرها مهاجرت کردهاند.
در زمینه فروش محصولات چه مشکلاتی وجود دارد؟
مشکلی از نظر فروش محصولات ندیدهام؛ اغلب خانمها در اینجا محصولات کشاورزی خود را در بازارهای روز به فروش میرسانند که به نظرم بهترین کار است به این دلیل که واسطهای وجود ندارد. در اطراف ما کسی نیست که محصول زیادی داشته باشد که بخواهد به طور عمده به واسطه گر بفروشد.
با این وجود از تصمیمی که برای مهاجرت به روستا گرفتید، پشیمان نیستید؟
من فکر میکنم همه کسانی که تصمیمی این چنینی گرفتهاند با دیدن مشکلات، با خود فکر میکنند که ای کاش درهمان شهر مانده بودند، شاید وضعیت بهتری داشتند.
در یکی از مصاحبهها گفته بودید علاقمند به تولید و ایجاد شغل در حوزه کشاورزی هستید، چطور شد این ایده را اجرایی نکردید؟
به حدی مشکلات و سختی وجود داشت که عطای این کار را به لقایش بخشیدم؛ از اینکه مدام به دنبال کسب مجوز و نامه نگاریهای اداری برای این کار باشم، منصرف شدم. همین که دسترنج خودمان را مصرف میکنیم و سهمی به همسایهها میدهیم برای ما کافی است. البته اگر فعالیتی که داریم جنبه درآمدزایی داشت و عدهای از این طریق دارای شغل و درآمد میشدند، عالی بود اما این بروکراسیهای اداری و مراحل سخت مجوزها ما را از فعالیت در این زمینه منصرف کرد.
از فعالیتهای اخیرتان در بازیگری بگویید. پروژه جدیدی ندارید
از زمان کرونا، کار نکردم وتنها در سریال"در کنار پروانهها" بازی کردم که 90 درصد کار در فضای آزاد ضبط شد و لوکیشن هم در نزدیک خانه در لاهیجان بود. بعد از آن هم پیشنهادهای کاری را نپذیرفتم، چرا که فضا به گونهای است که به دل من نمینشیند، قانع به همین زندگی معمولی و ابتدایی کشاورزی هستم و آدم زیادهخواهی نیستم که بخواهم پول بیشتری داشته باشم، به کم قانع و خوشحال هستم.
گفت و گو از : اعظم صفایی
ثبت نظرات و دیدگاه شما